وقتی از نوشتن حرف می زنیم درباره ی چه چیزی حرف زده ایم؟
نوشتن شاید از بهترین و لذت بخش ترین فعل های بشری ست.اینکه بنشینی و محتویات ذهن ت را بواسطه ی کلمات روی کاغذ منعکس بکنی حس ارضا شدن خاصی به همراه دارد. اینکه ذهن ت را درگیر بکنی و آن را بواسطه ی خودکا و کاغذ و یا صفحه کیبورد ملزم به تولید اندیشه و حتوا پیرامون موضوعی کنی حس کشف کردن به همراه دارد. اینکه درباره ی چیزی که هست بنویسی و سعی کنی تحلیل جدید ارائه بدهی حس حل کردن مسئله به همراه دارد البته چندین و چند حس ناب و زیبای دیگر که همگی از نوشتن سرچشمه می گیرند و تو باید اهل نوشتن باشی تا درک کنی که از چه حسی حرف می زنم.
نوشتن عالم منحصر بفرد خود را دارد، کشف بواسطه ی کلمه، تحلیل بواسطه ی محتوا، ارضای ذهنی بواسطه ی شطحیات مکتوب و ... این ها وجوهِ منحصر به عالم نوشتن هستند و این نوشتن که از آن حرف می زنم چیزی فرای ادبیات و شاعرانگی و صرفا نویسندگی رمان و مقاله است.حوصله ای دارد به گستردگی خیل و اندیشه و دانش و به عمق همه ی علوم و حواس و عواطف.
نوشتن سفره ی بسیطی ست که هر کس پای گوشه ای از آن می نشیند و به فراخور جایگاه و شرایط ش از آن بهره می برد. دانشمند، محصل، تحلیلگر، نویسنده، ادیب، مهندس، مدیر، جهانگرد و یا در هر قامت دیگری که باشی می توانی از کلمه به عنوان ابزار انتقال و ارتباط و کشف و ثبت و هر کار شدنی و نشدنی دیگری بهره بگیرری و این کاملن به تو بستگی دارد که چقدر و چطور ذهن ت با واژه عجین است.
- ۲ نظر
- ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۴۵