نسل ِ من

محبوب ترین مطالب

احتمالا گذشته از اغلب مصائب اقتصادی و مشکلات عدم ثبات قیمتی که هنگام خرید از آن ها رنج می بریم، همه مان اندک تجربیات ماندگاری از خرید لذت بخشی را در ذهن داشته باشیم. بهتر است که یکی از این موارد را در ذهن خود مرور کنیم و مشخصه های یک خرید لذت بخش را لیست کنیم.

احتمالا یکی از دلایل مراجعه ی مجدد و چند باره ی ما به یک فروشگاه مشخص یا تاکید بر یک برند مشخص همین تجربه ی لذت بخش حاصل از خرید های قبلی مان باشد. مسلما در یک خرید موفق ‌ توام با رضایت کیفیت محصول، کیفیت خدمات، تناسب قیمت و محصول، ارزش خرید محصول و خدمات و موارد بسیاری دخیل باشند اما آنچه مورد نظر من در این مطلب است نوع ارائه ی یک محصول و خدمات مشخص و فروش توام با لذت آن محصول می باشد. به نوعی عرضه ی یک “تجربه ی خرید لذت بخش” است که رضایت مشتری را جلب نموده و موجب برجسته شدن کسب وکار شما در ذهن مشتری می شود.

جهت عرضه تجربه ی خرید لذت بخش که در ادامه از آن با عنوان خرید مطلوب یاد می کنیم نیاز به الزاماتی وجود دارد که به آنها اشاره می کنیم.

  • اعتماد، به عنوان اولین لازمه یک خرید مطلوب مطرح می باشد که تقریبا بخش عمده ای از آرامش خاطر مشتری پیش و پس از خرید را تامین می کند. تنها راه جلب اعتماد داشتن سابقه ی قبلی نیست و می توان در ابتدای راه یک کسب و کار و یا حتی ابتدای شر‌وع رابطه ی مشتری و فروشنده اعتماد سازی نمود و یا حتی در موارد دشوارتر که اعتماد سازی مشکل بوده و مشتری با پیش زمینه ی نامطلوب ذهنی نسبت به صنف شما وارد رابطه ی خرید شده است، می توان تصور قبلی را سست کرده و زیربنای شکل گیری اعتماد به کسب و کار مشخص شما را فارغ از نگاه کلی به صنف ‌ رده ی اصلی آن بنا نهاد. فکر می کنم تحقق همین یک مورد نیاز به سال ها مطالعه و پژوهش داشته و با سخنی کلی در دل این مطلب که هدف آن بیان چیز دیگری نمی تواناز آن گذر کرد.
  • فضاسازی، دومین مورد مهم در زمینه ی ارائه خرید مطلوب می باشد، بدین گونه که جو حاکم بر فروش یک محصول چه از نظر فضای فیزیکی کسب و کار و یا در کسب و کارهای اینترنتی طراحی فضای تعاملی و قالب پلتفرم یا فروشگاه مجازی و چه از نظر کانال ارتباطی خریدار و فروشنده که به رفتار فروشنده و یا سبک تعاملی طراحی شده فروشگاه، همگی به شکلی القا کننده ی حس مطلوبیت خرید باشند. نوع دسترسی مشتری به محصولات در دکور فروشگاه، میزان و شفافیت اطلاعات ارائه شده از جانب فروشنده و یا مطالب نقد و بررسی موجود در یک سایت فروشگاهی، مشاوره خرید و سطح پشتیبانی پس از فروش قابل ارائه
  • اخلاق و رفتار وجه ی مهم ارتباطات انسانی بوده و در یک رابطه ی خرید و فروش نیز اخلاق و رفتار فروشنده نقش تعیین کننده ای دارد چرا که هم در زمینه ی اعتماد سازی بسیار وجه پر رنگی دارد و هم جو حاکم بر فروش را تحت تاثیر قرار می دهد. صمیمیت و ارتباط مبتنی بر صداقت با مشتری بسیار تعیین کننده بوده و همچنین اخلاق حرفه ای فروش و میزان تخصص فروشنده می تواند مشتری را به سمت یک خرید آگاهانه و لذت بخش که منجر به رضایت شود سوق دهد.
  • کیفیت محصول و سرویس ارائه شده در کسب و کار و معرفی مناسب این کیفیت نیز رکن اساسی ارائه تجربه خرید مطلوب است. حساسیت در تهیه محصولات از بازار عرضه ی عمده یا تولید محصول و حساسیت در سیاستگذاری و ارائه خدمات، تضمین کننده ی کیفیت کسب و کار است.

شکل گیری تجربه مطلوب خرید تنها محدود به زمان خرید نیست و به پشتیبانی و خدمات پس از خرید نیز مربوط است. موارد ذکر شده در بالا نیز به تنهایی قابل بررسی و پیاده سازی در کسب و کار نیستند و تامین هر یک توأم در مورد دیگر است.

به نظر من در یک فروش موفق در کنار فروش محصول و سرویس باید یک تجربه ی خرید لذت بخش را نیز به مشتری ارائه نمود.

  • محسن جمشیدی

تجربه حضور در رویداد معرفی نیازهای فناورانه تعمیر و نگهداری هواپیما در کنار آموزه های تخصصی آن که به جهت هم صحبتی و همراهی با متخصصین صنعت حاصل شد، منجر به آشنایی مختصری با پشت پرده ی تامین قطعات و سرویس های مورد نیاز صنعت تعمیر و نگهداری هواپیما شد که جای بسی تاسف برای این صنعت دارد.

یک رویداد و چندین رویکرد

از نکات مثبت این رویداد حضور ۳۰ شرکت دانش بنیان فعال بود که توانمندی های قابل ارائه خود به صنعت را معرفی نموده بودند و موجب آشنایی بنده با چند گروه کوچک و نوپا اما توانمند شد که دانش و تجربه ی بسیار ارزنده ای در زمینه های مختلف صنعت نگهداری هواپیما داشتند.

از طرفی ۶ شرکت فعال در زمینه ی تعمیر و نگهداری هواپیما نیز نیازهای فنی خود را در نمایشگاه ارائه داده بودند که گاه رنگ و بوی تشریفاتی داشت و برخی نیازهای واقعی به دلایل شاید پیچیده ای ارائه نشده بودند.

بخش سخنرانی و نشست های رویداد که به موازات نمایشگاه در سالن همایش های صندوق نوآوری و شکوفایی معاونت علمی ریاست جمهوری برپا می شدند گذشته از تعارفات، شعارها و تشریفات رسمی حاوی شکوه و شکایت های بسیار از وضعیت تحریم و کوچک شدن ناوگان حمل و نقل هوایی و کوچک شدن بازار هدف تعمیر و نگهداری هواپیما و همچنین از طرفی پر رنگ تر شدن و اهمیت این صنعت برای جلوگیری از زمینگیر شدن ناوگان پروازی موجود و بسیاری دردهای دیگر بود.

پیچیدگی های هر صنعت

محوریت رویداد در روز دوم معرفی نیازمندی بسیار صنعت به سلول تست موتور هواپیما بود که از لازمه های اصلی صنعت تعمیر موتور بوده و جای خالی آن بسیار احساس می شود، همین طور طی رایزنی های قبلی با شرکت مپنا-توگا سفارش طراحی و برنامه ریزی ساخت این TEST CELL به شرکت MAPNA داده شده بود و ماکت آن نیز در رویداد ارائه شده بود. همین طور اطلاعات مربوط به طراحی و ساخت تست سل به عنوان بخشی از پروژه هوایی مپنا در همایش ارائه شد و خب به عقد تفاهم نامه چند میلیاردی برای جذب تسهیلات از صندوق نوآوری برای مپنا- توگا شد. امید که زودتر شاهد تبدیل این ماکت به نمونه ی ساخته شده ی واقعی آن باشیم و موتورهای جت تعمیر شده بر روی زمین و در تست سل مورد تست قرار بگیرند نه در هوا، زیر بال، با ریسک بالای عملیاتی.

حواشی در این دست هم آیی های تخصصی کم نیست ولی برای من به عنوان یک دانشجو و تجربه اندوز نوپا تازه های آموختنی بسیاری هم به همراه داشت و تجربه ی جالبی هم برای آشنایی با ادبیات مدیران این صنعت بود. ادبیات مدیران این کهن مرز و بوم با همه ی شباهت هایی که دارد و البته با وجود شباهت های بسیار مدیران در صنایع و زمینه های مختلف اما تفاوت های قابل ملاحظه ای نیز در ادبیات و گفتمان آن ها می توان یافت که برای درک آینده و مسیر آن صنعت لازم است.

 

تجربه ی حضور در این رویداد برای من باعث شد به این دیدگاه دست یابم که دو مانع اصلی عدم حضور پر رنگ صنعتگران داخلی در صنعت تامین و تولید قطعات مورد نیاز در بخش تعمیر و نگهداری هواپیما گذشته از سختی های تولید و غیره کنونی، اول مقررات و چارچوب های سختگیرانه ی بین المللی سازمان هواپیمایی کشوری برای کسب مجوزها و تاییدیه هاست و دوم تیراژ پایین مورد نیاز برخی قطعات بسیار High Tech است که نیاز به هزینه های تحقیق و طراحی بسیار بالایی دارند و این هزینه ها قابل تامین در تیراژ تولیدی پایین نیستند.

بیزینس، بایدِ همیشگی

ناوگان پروازی کشور با وجود کمتر از ۲۰۰ فروند هواپیما چندان گسترده نیست که بتواند هزینه های بالای حضور در باشگاه صنعت هوایی را توجیه کند و تنها به دلیل محدودیت تعدد و متوسط سن بالای ناوگان پروازی نیاز به تعمیر و نگهداری در زنجیره ی این صنعت بشدت پر رنگ تر و حیاتی تر شده است.

وجه اقتصادی و توجیه سودآوری هر اقدامی غیر قابل چشم پوشی ست و جالب اینکه در بسیاری از بخش های این رویداد هم، صحبت از بیزینس پلن و توجیه اقتصادی، توافق های انتقال تکنولوژی در قالب مذاکرات B2B و کلی آموزه های بیزینس محور دیگر بود و من را با وجه ی دیگری از نقش پر رنگ بیزینس در همه ی بخش ها آشنا نمود.

  • محسن جمشیدی
  • محسن جمشیدی
حیوان خانگی پدیده ی نوظهوری در زندگی بشر نیست اما رواج و سبک رایج امروزی این پدیده با گذشته متفاوت است و در جامعه ی ایرانی نگهداری حیوانات خانگی نوعی رفتار مدرن و غیرسنتی تلقی می شود. گذشته از اینکه نگهداری پرندگانی چون قناری، مرغ عشق و کبوتر و همین طور آبزیانی چون ماهی های زینتی رفتاری سنتی تر و پذیرفته تر است اما رواج نگهداری از سگ های خانگی و گربه ها به سال های اخیر بر می گردید و به نوعی شاید تقلید از فرهنگ غرب بوده گرچند که این رفتار یک کپی برداری مستقل فرهنگی نبوده، بلکه در پی یک همسانی فرهنگی و تغییرات و اقتضای دنیای مدرن رخ داده است. بدین گونه که با رایج شدن فرهنگ تک فرزندی، زندگی آپارتمانی، تجرد و سکونت مستقل از خانواده و همین طور از بین رفتن باورهای سنتی و پررنگ شدن رسانه ها ‌شکل گیری فرهنگ جامع جهانی تمایل به نگهداری حیوانات خانگی به عنوان موجودی همراه، همدم و سرگرم کننده افزایش یافت.
ترجیح من شاید به عنوان انسانی تنبل در این استکه کمتر مسئولیت نگهداری و مراقبت از موجود زنده ی دیگری را به دوش بکشم، چرا که واقعا بعضی از مواقع در مورد الزامات زیست فردی خودم نیز دچار مشکل و مشقت می شوم :)
البته یکی از دلایل نگهداری از حیوانات خانگی هم ارضای حس مراقب و مفید بودن و همین طور لذت از ایجاد حس رضایت در دیگری ست اما خب من با وجود لذتی که از بازیگوشی سگ ها و یا زیبایی پرندگان می برم هنوز با سختی و هزینه های زمانی و مادی نگهداری از حیوانات خانگی کنار نیامده ام.
در عوض نگهداری از گل و گیاهان آپارتمانی را بشدت دوست می دارم، چرا که حس زندگی و شادابی مه از گیاهان دریافت می کنم بشدت برایم قابل لمس تر بوده و آسانی نگهداری از گیاهان آپارتمانی را با سبک زندگی امروزی همخوان تر می دادم. نگهداری از گیاهان را بشدت ساده تر، کم هزینه تر و البته مفیدتر می دانم و از همه ی این ها گذشته، گیاهان را همزاد با مفهوم رشد و زندگی می دانم.
شاید گیاهان آپارتمانی شیطنت حیوانات خانگی را نداشته باشند ولی به زعم من همانقدر پویا و زنده به نظر می رسند. نوع ارتباط گیری با حیوانات و احساس عمیق عاطفی که در این روابط شکل می گیرد را شاید کمتر در رابطه با یک گل یا گیاه شاهد بوده ایم اما به نظر من روییدنی ها اصالت بیشتری دارند و حتی بهتر در زندگی بشر درک می شوند.
تقابل نگهداری از گیاهان و حیوانات خانگی اصلا قابل مقایسه با تقابل کشاورزی و دامداری نیست و این گفته های من تنها مربوط به مورد خانگی و زندگی آپارتمانی ماجرا ست.
یکی از باگ های گیاهان یکجا نشینی آن هاست و مفهوم همراهی را از آن ها گرفته و بیشتر آن ها را در نقش همنشین می بینیم، گرچند در مواردی مثل شخصیت لئون در فیلم حرفه ای انگار تصویر گلدانی همراه را در ذهن دارم اما خب ماهیت گل یکجانشینی و رویش است.
فرهنگ نگهداری از گل و گلدان های قدیمی چیزی ست که ریشه در گذشته ی ما دارد و من تا یاد دارم گل های شمعدانی و حسن یوسف مادربزرگم جزو جدایی ناپذیر خانه اش بودند و خب به دلایل بسیار در این دو گزینه ای امروزی من انتخاب دیروز را دارم و گیاهان آپارتمانی را برای روح و جان زندگی امروزی به حیوانات خانگی ترجیح می دهم.
  • محسن جمشیدی
آنچه باعث نوشتن این مطلب شد تجربه ی اخیرم در به دام تبلیغات غیر واقعی افتادن بود، برای خرید فرش طبق تبلیغات گسترده یکی از فروشگاه های فرش کرج به آنجا مراجعه کردیم و از سیستم مدیریت فروش و ارائه ی محصول آن جا خوردم، چرا که انگار واحد تبلیغات و بازاریابی مجموعه با واحد فروش و مدیریت داخلی آن هیچ ربطی به هم نداشتند. متاسفانه تنها شاهد فروش به پشتوانه ی تبلیغات و نام آشنا بودن برند بودیم و نشانی از آنچه که بتوان نام کیفیت بر آن نهاد نبودیم.
البته این اولین و تنها تجربه ی من در زمینه ی تبلیغات فریبکارانه نبود، متاسفانه در رسانه های مختلف و به اشکال متنوع شاهد تبلیغات دور از واقعیت و شعارهای تحقق نیافتنی از سوی مجموعه های متفاوتی هستیم و شاید همین باعث شده که ذهنیت غلطی نسبت به تبلیغات در ذهن ما شکل بگیرید.
تبلیغات، خرید آینده است ولی متاسفانه بعضی کسب و کارها با عدم پایبندی به اصول اخلاقی تنها با تبلیغات خرید امروز خود را تضمین می کنند و استراتژی برای حفظ مشتری و تداوم فروش ندارند. برای خرید آینده باید مخاطبان به باور درستی برسند و تبلیغ باید این باور درست و واقعی را ارئه بدهد در حالی که برخی تبلیغات با ارایه ی محتوای غیر باور پذیر باعث تخریب ذهنیت مخاطب شده و آینده ی محصول و مجموعه مورد نظر را با بحران روبرو می کند.
البته باور پذیری تبلیغ به ابعاد هوش مخاطب بستگی دارد و به دلیل پراکندگی مخاطبان در همه سطوح جامعه ممکن است محصولی با تبلیغات غیرواقعی و تنها بواسطه ی فریب و تکرار به طور مقطعی فروش داشته باشد ولی این روند پایداری نبوده و قطعا در صورت عدم تطابق کیفیت محصول یا خدمات با ادعای مطرح شده از جانب تبلیغات، خیلی زود فروش رو به افول می گذارد.
البته مدت هاست بواسطه ی عدم نظارت صحیح رسانه ها بر تبلیغات و سودجویی برخی دلال صفتان، شاهد تبلیغات دوره ای و مکرر یک محصول بوده که با وجود این حجم از هزینه ی تبلیغاتی حتما فروشی متناسب با آن دارد ولی خیلی زود متوجه افول و فراموشی محصول مورد نظر می شویم و این بدین معنی ست که دوران فریب و فروش آن محصول - که کیفیت ش هیچ ربطی به آنچه در تبلیغاتش بیان می شود ندارد- به سر آمده است.
باورپذیری و صداقت یکی از اصول تولید محتوا ست و امیدواریم که این روند موجب نشود که تبلیغات و تولید محتوای تبلیغاتی و اطلاع رسانی جایگاه خود را از دست داده و تنها دروغ و فریب را در ذهن مان متبادر کنند، هر چند که اعتبار رسانه در باورپذیری و کیفیت محتوا و تبلیغات هم تاثیر مستقیم داشته و بیشتر ناراستی ها در رسانه های ضعیف و کم اعتبار مشاهده می شوند.
  • محسن جمشیدی

 

یا چرا به دانشگاه می رویم؟
شاید تنها راه سعادت فردی که در ایران به نظر می رسد ادامه تحصیل به صورت اکادمیک باشد اما ایا واقعا همین طور است؟ قطعا افراد زیادی را در اطراف خود دیده ایم که به موجب مدارک دانشگاهی به جایگاه اجتماعی خاصی دست یافته اند اما این همه ی ماجرا نیست و مدارک به تنهایی موجب
  • محسن جمشیدی
وقتی می توان با نوشتن حال بهتری داشت و شاید حالِ دنیا را بهتر کرد دلیل برای ننوشتم نمی بینم. این همه حساسیت روی نوشتن و وسواس روی کلمات و محتوا لازم است؟ آن هم درست در زمانی که می توان با نوشتن تغییرات زیادی پدید آورد، در مورد تغییرات گسترده ی بیرونی صحبت نمی کنم، دارم از حال درون خودم می گویم، از تاثیر شگرف نوشتن بر روی روند شکل گیری و نظم یافتن تفکراتم صحبت می کنم.
نوشتن برای من ابزار اندیشیدن است. پیشنهاد می کنم شما هم این ابزار را تجربه کنید. اگر پیش تر از این زاویه به آن نگاه نکرده اید حالا از این منظر این ابزار را به کار بگیرید شاید برای شما هم راهگشا بود. شاید در قالب دیگری برای شما نمود پیدا کرد، مثلا نوشتن به مثابه ی التیامی بر رنج ها و یا نوشتن در مقام جور دیگر زیستن، نوشتن برای بهتر شدن، نوشتن به قصد رهایی و ...
چقدر کارکرد های متفاوت و گوناگونی می توان برای نوشتن متصور شد، در طول تاریخ بشر، آدم ها زیاد نوشته اند، از کتیبه و تاریخ تا شرح حال و غزل، از دست نوشته تا درسگفتار. حتما جادوی نوشتن در طول تاریخ همراه بشر بوده و هست.
از این به بعد بیشتر و منظم تر می نویسم، امید که موثر و مفید افتد.
  • محسن جمشیدی

معنای نهان در پس سکوت

سکوت دریچه ی جهان درونی ست، کلید دستیابی به دریافت های جهانِ درون. حتما برای همه مان پیش آمده که پاسخ سوالی را نه در بیرون و جهان اطراف که در درون مان جستجو کرده ایم. اینکه ما چقدر خودمان را بلدیم رابطه ی مستقیمی با میزان و کیفیت سکوت هایمان دارد.

آنهایی که خود را بلدند و از تنهایی خود بیم ندارند قطعا که سکوت را به خوبی تجربه کرده اند و آنهایی که از خلوت و تنهایی گریزانند به احتمال زیاد درونشان پر از مسیرهای ناشناخته و گره های نگشوده ست.

چرا باید از خود دوری کنیم و به هیاهو و جمعیت پناه ببریم؟ گرابا خودمان و با سکوت بیگانه باشیم؟ چرا باید سالها از زندگی مان بگذرد و از خودمان چیزی ندانیم و یا به شناختی بشدت سطحی از خودمان بسنده کنیم؟

سکوت های عمیق و هر چند کوتاه پس از تلخی های ناگوار را به یاد بیاد بیاورید، درست همان لحظه هایی که جهان در درون تان متمرکز می شود و هیچ واژه و تفسیری برای بیان ش وجود ندارد. آن لحظه ی کوتاه پس از خبرهای باورنکردنی، آنجا که طوفانی از بنیادی ترین سوال های بشری را در خود حس می کنید و در عین حال هیچ، یک هیچ بزرگ سراسر وجودمان را احاطه می کند. آنجا درست نقطه سکوت مطلق بشری ست.

تاریخ با گفته هایش به ما رسیده اما میراث اجدادمان از پس سکوت هایشان به ما رسیده است، معانی و محتوایی که از خلوت هایشان بجا مانده بیشتر از معانی و دریافت هایی یت که از غوغا و همهمه ی تاریخ به ما منتقل شده اند.

امروز همچون بسیاری از دردهای دنیای مدرن ما سکوت را هم از دست داده ایم. مدام در احاطه ی افراد و رسانه ها هستیم و خلوت ترین لحظه های زندمان را هم در شبکه ای اجتماعی مجازی بسر می بریم. من در رسای سکوت تنها چند دقیقه سکوت را جایز می دانم و بس.


  • محسن جمشیدی

من خود به چشم خویشتن

دیدم که حق اعجاز کرد

ناکرده را ممکن نمود

از نیستی، هستی وجود

  • محسن جمشیدی

مدت هاست چیزی ننوشتم، حالا هم که گره از زبان قلم گشودم به موجب سخن از مفهومی ست که لحظه لحظه ی زندگیی و هستی مان در گرو آن است: خدا، پروردگار، خالق، باقی، حق.

به حق که سخن از جهان بی اشاره به خالق در ذهن زمینی نگنجد شاید شما دلیل های بسیار بیاورید برای نظم آفرینش و طبیعت و ... اما من تنها یک دلیل و حقیقت موجود می بینم و آن مفهوم خدا ست.

دانسته و ادراک من قطعا محدود است اما به استناد آنچه که می دانم خدا نور آسمان و زمین است، خدا همه چیز هست و یک مفهوم مجرد و متمرکز در یک تعریف دو خطی نیست، خدا ادراک و فلسفه ای حاکم بر تمامی هستی ست و خب دستیابی به کل این ادراک قطعا به روشی مشخص نتوان.

شیوه ی جد و جهد در این مسیر دستیابی قطعا کثیر و بسیط است و نیل این حقیقت به روش های مختلف ممکن است. حقیقتی بی همتا که منشا حق و وجود است و یکی طریقت نیل به سوی آن را از عرفان می گزید و دیگری از علم، یکی از شریعت و احکام و دیگری از طواف جهان.

راه ها به نظرم برای هر شخصی یکتاست و درک از این حقیقت به طور تقلیدی از یکدیگر مقدور نیست. دین نقشه ی راه نور است و محمد (ص) فرستاده ی خاتم منتخب خدا به جهت ارسال و تبیین این ادراک. بقدر مکفی از حضرت نمی دانیم که اگر می دانستیم بیان مان از دین و پیام قطعا روشن تر و کامل تر بود.

  • محسن جمشیدی