مرگ
شاید مرگ پایان همه ی بودن هاست
مرگ شاید واقعی ترین شکل نیستی یا عدم هستی ست. جایی که واقعا باور می کنی که آنکه یا آنچه که بود به نبود بدل شده است مرگ است. گاهی دلم می خواهد این بزرگترین راز بشریت را عمیق بشکافم و بیشتر و بیشتر درباره ی آن بفهمم. شاید تعریفِ درست مرگ به عنوان نقطه مقابل زندگی بتواند تعریف درست تری از زندگی به ما ارائه دهد.
مرگ شاید پایان نیست و فقط نوعی تغییر و تبدیل است.بالاخره هرچه که هست برای ما ناشناخه ست. درک آن بسیار دشوار است و غم انگیز ترین وجه اش شاید جای خالی ست که مرگ ایجاد می کند. نبود عزیزان یا بزرگانی که بودن شان تاثیر بسزا و مستقیمی روی زندگی مان داشته است و فقدان شان در و رنج عمیقی به همراه دارد. گاهی فکر می کنم ما در مرگ عزیزانمان برای خودمان و از دست دادن جزیی از زندگی مان غمگین می شویم و این جندان به خود فرد بستگی ندارد و بیشتر به رابطه و درجه اهمیت آن فرد در زندگی مان بسته است.