خدانشناس ی
انسان موجودی ست اندیشه محور و نمی تواند بی تفاوت به چرایی های محیط پیرامون خویش سر کند. از گذشته بدنبال چرایی و چگونگی هستی خود بوده و در این راه به جواب های متفاوت ی دست یافته است. شاید در این راه چگونگی را بر چرایی ارجع دانسته و جواب را در مفهومی تحت عنوان خدا یا خدایان یافته است. البته به موازات این خدا باوری و خالق محوری جهان تفکری در اقلیت تر تحت عنوان خداناباوری به شکل های گوناگون وجود داشته است. بالاخره که انسان در جواب به گونگی هستی خلقت توسط خالق را پاسخ درست دانست و بعد از طی یک سیر طولانی از چند خدایی و خدایان باوری به خدای یکتا باوری رسید البته که هنوز هم برداشت ها و ادراک ها از همین اصل واحد هم به شکل های متفاوتی وجود دارد، همان طور که از گذشته وجود داشته است.
بعد نوبت به چرایی هستی رسید و پاسخ این چرایی را در دل چگونگی آن یافت و لزوم پیدایش مفهوم دین مشخص شد. دین برنامه ی راهبردی رفتار بشر شد و اندیشه و تمدن تحت عنوان دین رشد کرد چرا که خود دین زاده ی اندیشه بود. البته که بشر تمام خواسته ها و کاسته های زندگی ش را در ظرف دین ریخت و آن را آلوده به قدرت خواهی و ضعف پوشی و... کرد اما اصل، یک اصل مبرا بود.
البته این نه یک بررسی تاریخ ادیان و مذاهب است و نه بررسی تاریخ تفکر الهیات. تنها گریزی به پیشینه ی این تفکر زدیم تا بدین جا برسیم که بگویم امروز ما در جهانِ موجود کمتر به عمق این افکار می اندیشیم و بیشتر در رد و قبول این تفکر خیلی سطحی و گذرا اقدام می کنیم و خیلی عجولانه به سراغ الویت های دیگر زندگی امروز مان می رویم. حال اینکه در تبیین ریشه و مقصد زندگی امروز بیش از هر زمانی نیازمند تعیین آن چرایی و چگونگی هستی هستیم چرا که تمدن و دانش روز بشری به پاسخ هایی درخورتر و نگاه هایی کامل تر نیاز دارند و البته که انسان امروز انسان سرگردان تری نسبت به انسان تمامی تاریخ بشریت است چرا که تنوع اسباب و افکار واطلاعات امروز با هیچ روزگاری قابل قیاس نیست.
خدا مفهومی لازم ست که باید با نگاهی دقیق تر تعریف شود و متأله هایی خبره در تبیین ریشه های فکری خداشناسی پیشرفتی درخورتفکر بشر ارائه دهند. البته که جهان غرب در رد و انکار خدا و دین بیش از تعریف آن کوشیده و به عنوان نقطه مقابل جهان دیروز که دین شاید به غلط در راس امور بوده است، باز هم شاید به غلط دین را درزمره ی کم اهم ترین امور زندگی قرار داده است.
دنیای امروز از یک "خدانشناس" ی کم سابقه رنج می برد و این جدای از دینداری ودین محوری و غیره ست و بیش تر به مفهموم خدا ارتباط دارد نه دین. گرچند که ذهن بشر بخاطر عقبه ی آناین دو مفهوم دین و خدا را جدا از هم متصور نبوده و نیست ولی باید به بازنگری و تعمیق در نگرش خوداقدام کند.