نسل ِ من

محبوب ترین مطالب

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیه» ثبت شده است

تا به حال هزاران بار به آینده فکر کرده ام و به اینکه چه باید کرد تا بدان چه که دلخواه و مورد نظر است دست بیابم اما امروز به همین قضیه از زاویه ی دیگری نگاه کردم.اینکه به جای نگاه از حال به آینده از قوه ی خیال کمک بگیرم و خودم را در آینده متصور بشوم و از دریچه ی آینده به گذشته نگاه کنم.براستی در آن روز خواهان تغییر چه چیزهایی در،گذشته ام خواهم بود چیزهایی که من در حال -به عنوان گذشته ی آینده- توانایی تغییرشان را دارم.

در کل اصل موضوع همان چیزی ست که بوده اما تنها نوع نگاه به آن متفاوت است و این نوع برداشت به نظر اصلاحی تر و موثر تر واقع می گردد.

  • محسن جمشیدی

از صبح تا زمان نگارش این مطلب حداقل با شش کارمند و یک کارشناس در سه سازمان متفاوت از هم مذاکره ی رو در رو داشتم.و از سه فروشنده در سه فروشگاه خرید داشتم.

با نزدیک به شش فروشنده ی دوره گرد که جنس شان را تبلیغ می کردند برخورد کردم.و در ماشین پنج راننده سوار و پیاده شده ام.

از ده نفری آدرس پرسیده ام و به چهار نفری آدرس داده ام.با سه نفر در قطار های درون شهری به مباحثه نشسته ام.با چهار نفر تماس تلفنی گرفته ام و دو نفر با من تماس گرفته اند.به یک نفر پیامک فرستاده ام و از دو نفر پیامک دریافت کرده ام.

در خانواده ی چند نفره ی خود زیسته ام و در محله با پنج،شش نفری سلام و احوال پرسی نموده ام و الخ

و این تنها بخشی از طیف گستره ای ست که من به طور مستقیم با آنها ارتباط برقرار کرده ام.

و حال به عمق تنهایی بشر مدرن می اندیشم،آن هم در عصر ارتباطات.

  • محسن جمشیدی

بیداری های شبانه پر اند از تجربه های تکرار نشدنی،تجربه های ناب.

لمس افکاری که هیچ وقت در روز روشن سراغت نمی آیند.

سحرگاه یک شب خیلی خیلی کوتاه

  • محسن جمشیدی

پیش نویســـــــــ:زمان زیادی از آخرین باری که برای اینجا نوشتم میگذره توی این مدت ممکنه افکارم دستخوش تغییراتی شده باشه که شاید در نوشتارم محسوس باشه و شاید هم اصلا تغییری در کار نباشه.

چیزی که من رو تحریک به دوباره از سرگرفتن وب نویسی کرد مطلبی بود که همین چند دقیقه پیش تر در اینجا مطالعه کردم.چیزی که واقعا من رو به فکر فرو برد و این سوال دوباره در ذهن ام نقش بست که داریم به کجا می ریم با این نوع سبک زندگی؟

       هدف ابزار دیجیتال آسان و لذت بخش تر کردن زندگی ماست و این ابزار هرچند هم که پیشرفته باشند فقط در جایگاه یک ابزار مورد بحث اند و این در حالی ست که ما با بزرگنمایی این مشتقات عصر دیجیتال و پررنگ تر کردن نقش اون ها در زندگی روزانه مان به نوعی آدمی را بازیچه ی عصر دیجیتال کردیم.

در نوع زندگی جدیدی که ناشی از غلبه ی ابزار نوین بر زندگی آدمی ست،قدرت تولید و تحرک جایگاه اش را به لذت تماشا و تناول داده است.چقدر افکارمان دستخوش ورودی های کانال های ارتباطی متنوع پیرامون مان شده و چقدر قوه تحلیل مان نا کارآمد.

این چیزی ست که دنیای رسانه از ما می خواهد.از دریچه ی دلخواه صاحبان رسانه نگاه کردن و درست مثل یک رباب عمل نمودن.

  • محسن جمشیدی

تا  به حال اجتهادی مبنی بر گسترش فرهنگ اهدا ی عضو به ان حدی که چشمگیر باشد نداشتم اما اندک سعی ای داشتم که حد اقل در پیرامونم و بین افراد دور و برم کسانی را راغب بدین کار کنم.اما چیزی که در این مسیر  برایم جالب بود و در افراد پیرامونم به چشمم خورد ترسی بود که این افراد  در دل داشتند ترسی ناشی از جهل.

و البته یک مورد تمسخر امیز تر که به نوعی دلسوزی می نمود و اما از صد دشمنی بتر بود.

اولی را در ادم هایی دیدم که فکر می کردند قرار است جانشان را بدهند و دومی در مواقعی بود که نزدیکان یک فرد فکر می کردند قراراست جان عزیزشان را کسی بگیرد.

و هر دوی این موارد ناشی از جهلی بود که نیاز به اگاه سازی و فرهنگ سازی بنیادی ست.باور های غلط مردم در مورد مرگ مغزی و البته نبود دیدگاهی عمیق نسبت به موضوع اهدا و غیره و غیره همگی دست به دست هم داده اند تا از جمعیت 74961702 نفر ایران تنها 744474 نفر دارای کارت اهدای عضو می باشند.

سال نو فرا رسید و ما دوباره از خدا فرصت گرفته ایم تا سالی دیگر قدمی نیکو برداریم و فرصت را غنیمت شماریم ممکن است من و یا حتی تو در همین سال به جمعیت افرادی بپیوندیم که نیازمند اهدای عضو و چشم انتظار اهدای زندگی از جانب دیگری اند قبل از اینکه به جمعیت دارندگان کارت اهدای عضو بپیوندیم.

فرم عضویت در طرح اهدای عضو

  • محسن جمشیدی

مـــــــــــــن که حالا از زجر روزگار دیگر نیم من هم نیستم،خدمت رسیدم برای روایت تکه ای از خـدمــت(1)

روز های نسبتا سخت آموزشی گذشتند وحالا که به پشت سر می نگرم روزهایی را می بینم پر از تنوع و دور از روزمرگی.

روزهایی که شاید همه چیز آنها طبق برنامه سین(2) یکدست و منظم و تکراری و سر ساعت بود اما همه چیزش هر روز تازگی داشت

روزهایی پر از لحظه های متنوع پر از پستی و بلندی

شادی غم گریه خنده سازنده کوبنده

روزهاییی که پـــــــــــر بودند و انسان ساز

اما مــــــــــــــــــــــن یکی  رو آدم نکردند

1.خدمت نظام وظیفه عمومی-ملقب به سربازی-.

2.برنامه مصوب پادگان برای انجام کارهای روزانه حتی مراجعه به سرویس بهداشتی و ساعت کلاس های آموزشی.

  • محسن جمشیدی

انسان امروز، انسان عصر ارتباطات است و خواه ناخواه از جانب رسانه های متعددی که دنیای امروز را در دست گرفته اند احاطه شده است و به صورت انتخابی و گاه حتی اجباری مخاطب رسانه ای قرار می گیرد.رسانه به عنوان عضو لاینفک زندگی امروز در جای جای زندگی ما موثر است و ما به عنوان مخاطب حق انتخاب داریم.گاه از رسانه ای دیجیتال و گاه از رسانه ای سنتی و مکتوب تغذیه می شویم و نیاز های اطلاعاتی مان را ارضا می کنیم.

در این میان با توجه به تعدد سلایق و نیاز ها هر کسی در برهه ای از زندگی خود به رسانه ای روی می اورد.امروز روز رسانه به جایگاه اعلای خود رسیده و در جریان سازی و هدایت جریان ها بسیار موثر و کارامد می باشد.

روزنامه به عنوان یکی از قدیمی ترین رسانه ها نقش به سزایی در روند تاریخ گذشته داشته و حتی امروز با وجود رسانه های جذاب سمعی و بصری چون رادیو و تلوزیون جایگاه خود را از دست نداده است و با قدرت به کار خود ادامه می دهد.

البته روزنامه در اوایل ظهور رادیو و تقریبا سه دهه بعد از ان ظهور تلوزیون دچار تضعیف هایی شد که با تدبیر اهل رسانه(البته از نوع مکتوبش) و ارائه ی روش های مدرن روزنامه نگاری و ایجاد تحولاتی همسان با نیاز های جامعه مدرن و وارد نمودن جنبه های بصری و گرافیکی به این رسانه ی مکتوب و تغییر در محتوا و ارائه ی محتوا در ان موجبات زنده مانده و حضور روزنامه در عرصه ی رقابت های بین رسانه ها را فراهم نمودند.

روزنامه های امروز که در اختیار مخاطبان قرار می گیرند به تبع از پیشرفت جوامع دچار پیشرفت های زیادی گشته اند اما اصالت خود را هنوز که هنوز است دست خوش تحولات و مقتضیات جامعه مدرن نکرده اند.

"من" به عنوان یکی از مخاطبان رسانه ها هنوز هم از میان سیل شبکه های رادیویی و تلوزیونی و البته امروز سایت های اینترنتی،روزنامه را به عنوان رسانه ی فرهیخته انتخاب می کنم.و معتقدم که اخلاق رسانه ای و احترام به مخاطب در این رسانه ی اصیل بیشتر از دیگر رسانه ها به چشم می خورد.البته این نظر و عقیده ی شخصی این بنده می باشد و ممکن است از نظر اهالی علوم ارتباطات و رسانه مورد تایید نباشد.

ببینید:

کتاب‌های مبانی روزنامه‌نگاری

کتاب‌های آموزش روزنامه‌نگاری

وب‌سایت‌های فارسی مربوط به روزنامه‌نگاری

راهنمای آنلاین روزنامه نگاران و خبرنگاران ایران

و

کارگاه روزنامه‌نگاری علمی

کارگاه مذکور در تاریخ 29 و 30 اردیبهشت در دفتر ماهنامه نجوم برگزار می شود و مدرس آن جـــناب پوریـــا نـــاظمی می باشد.

پی نوشت:"مـــن" بابت اطلاعیه بالا هـــــیچ گونه مبلغی از دفتـــــر ماهنامه نجوم دریافت نکرده است.

  • محسن جمشیدی
روز از صبح مثل کش لقمه بود و یا زه کمان:گرم و کش دار.روز تابستان و روزه یعنی کسالت برای انجام کوچکترین کار اجباری ای.از صبح یک فیلم دیدم از کاهانی به قلم خودش و مهکام:آدم،مرگ و زندگی داشت،غم و شادی داشت،فرشته ی مرگ داشت،مرد داشت زن هم داشت همه ی اینها در فیلم بود و نبود. دو فیلم هم خواندم فیلم نامه هایی از قلم محسن مخملباف یکی سفرقندهار و دیگری شاعر زباله ها.
اولی تصویر های متعددی داشت با تاکید بر روایت مین و پاهای مصنوعی و البته برقع تصویر اول از جنگ می گفت از نا بسامانی از غم و بی چارگی،تصویر دوم هم حرف داشت فریاد داشت فریادی که از پشت برقع خارج نمی شد فریادی برای ازادگی زن ها.برای صداهایی که دم نزندن از اینکه چرا زنان افغان سیاه یر نام دارند،شاید هم این به خواست خود سیاه یر ها بوده است.
دومی اما بیشتر در چند فضا حرکت داشت.گاه ازبیرون شهر و گاه از درون.بیرون محل جمع اوری زباله ها بود و درون هم جایی برای زیست یک دختر جوان،یک شاعر و یک مرد الکلی و یک دیوانه. جایی حاوی یک اموزشگاه طراحی و ارایشگاه و یک سفارت خانه و صندوق پست.اما متنوع بود و تاکیدی هم داشت بر قتل های زنجیره ای.رفتگر عاشق بود اما شاعر نبود.
از کش داری روز گفتم از اینکه چون زه کمان هی کش امد و کش امد و ناگاه تیر در رفت.گاه ادم محکوم به زیست است و گاه مدیون.من امروز محکوم بودم به زندگی کردن.حکم جبر می اورد و جبر جایی که کسالت هست...

***
رمضان از سومین شب قدر که می گذرد سخت رنگ می بازد.انگار تاب بی علی بودن را ندارد.شاید هم از عادت است از اینکه برای ما عادی می شود و تکراری.
رمضان رغبتت کو؟والبته روزه دار تو هم بی تقصیر نیستی.
  • محسن جمشیدی
حَسَن بودن همه اش حُسن است.

حسن(ع)غریب،حسن(ع)کریم
در اثبات غریب بودن حسن(ع) همین بس که از دست هم سرش،زهر خورد.
و در اثبات کرامت و بخشش اش همین بس که همسرش را امر به فرار کردن نمود تا بدست حسین(ع) و زینب (ع) صدمه ای نبیند.

  • محسن جمشیدی