در زمین که می کاریم؟
جهانِ سوم موظف است تا مقطعِ کارشناسی، برای جهانِ اول نیرو تربیت کند، ارشد و دکترایش را هم شاید بعدتر به برنامهمان اضافه کنند! بعد حضراتِ از ما بهتران خودشان دست به گزینش و انتخاب میزنند و چاق و چلهها را سوا میکنند. به همین راحتی. ما خیال میکنیم که صاحب دانشگاه شدهایم. دانشگاهِ ما ارتباطی به کشورِ ما ندارد. دانشگاههای ما شعباتی از دانشگاههای اروپا و امریکا هستند. اما شعبههایی بد... ما در زمینِ خودمان میکاریم، اما زمین بالای تپه... و به عبارتِ اصح و ادق، در زمینِ آنها!
نشت نشا/ رضا امیرخانی
شریف شده است "سکوی پرتاب نوابغ به بیرون از مرز های ایران" و ما هر روز بیشتر به این صادرات می بالیم.صادرات نخبه به جهان و گاه واردات نوابغ افغان و پاکستان به داخل.
این معائله امروز وطن ماست.متوسط ضریب هوشی رو به سقوط و افزایش میزان سطحی نگری و سطحی پروری در جامعه. اصلا قصدم نقد نیست فقط دردِ دل می گویم و انتظار هم دردی دارم.
روزی که دوستی قصد عزیمت می کند اصلا روی آن ندارم که بپرسم "چرا؟" و یا اینکه "بر می گردی؟"
جواب را خودم بهتر می دانم.نقد شرایط حاضر بسیار گسترده تر از این است می دانی وقتی کسی دستش می رسد می رود یعنی چه؟یعنی اینجا برایش جای زندگی و رشد نیست و این یعنی که نخبگان و نمایندگان جامعه کاری را می کنند که احاد ملت از پس ان بر نمی ایند. ایران جهنم طبقه ی متوسطی ست که هر روز و هر روز دارد بیشتر زیر خط فقر فرو می رود. و البته بهشت مدیرانی که از شیوخ عرب هم خوش گذران تر شده اند و شکم باره تر.
دلم برای فرهنگ ایران و البته اسلامی می سوزد که تنها قربانی افرادی شده که ادعای آن را دارند و هیچ بویی از آن نبرده اند.فرهنگی که باید بگذاری اش و به اغوش غرب و غربت فرار کنی.
شاید اگر برای اقشار دیگر جامعه هم ممکن بود حالا ایران نام ملتی بود که چون کولی یان بی سرزمین در همه نقاط جهان پراکنده شده اند و البته نام قطعه ای از خاورمیانه که شده است بهشت شیوخ نه شرقی، نه غربی که تنها از پول نفت تغذیه می کنند و می چرند.
- ۹۳/۰۶/۰۷