نسل ِ من

محبوب ترین مطالب

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

می خواستم گزارش یک سفر کاری و قصه های علمی تخیلی اون رو روایت کنم، دستم به قلم نرفت و نیمه کاره پاکش کردم. جزئیاتش بسیار بود و تجربیاتی که درش کسب شد بی شمار.
روزهای خوبی رو در کنار سه تن از همکاران داشتم و کلی چیز های جدید یاد گرفتم و بسیار خندیدم.دلم خواست مکتوب کنم و جاودانه بشه و اما دیدم حالش نیست و بهتر که توی ذهن مانا شه.
شاید روزی بیاد و درباره ش بنویسم.روزهای خوش تبریز و نمایشگاه بین المللی ایران و همکاران فرهیخته ی شوخ.
  • محسن جمشیدی

در روند زندگی یک فرد ممکن است هزاران انسان دیگر دخیل باشند، افرادی که گاه در طول زندگی شما همواره هستند و افرادی که حتی ممکن است تنها دقایقی را در کنار شما بوده اند.شاید حتی باشند کسانی که به طور غیر مستقیم بیشترین و به طور مستقیم کمترین ارتباط و تاثیر را در زندگی شما داشته اند.

من به شخصه به آدم های اطرافم توجه دارم، به همه ی کسانی که از آن ها الهام گرفته ام و دقایقی هرچند کوتاه از زندگی ام را به فکر درموردشان اختصاص داده ام.

در یک نگاه کوتاه شاید هزار و یا دو هزار و حتی ده ها هزار نفر هستند که به طریقی به من ربط پیدا می کنند کسانی که نقاط مشترکی با آن ها داشته ام و یا حتی کسانی که له یا علیه تفکرات من بوده اند.

به این دو دهه و اندی سال گذشته فکر می کنم و تصاویر زیادی از دهنم عبور می کنند.بعضی از آن ها شاید تصویر مرا از خاطر نبرند و بعضی شاید اصلا تصوری نسبت به من نداشته باشند. آدم های زیاد و از آن مهم تر متنوعی در زندگی من حضور داشته اند و رد پای خیلی از آن ها بر تن ثانیه های پیموده شده ی عمرم می بینم.

آدم ها گاها زود می آیند و زود می روند و گاه دیر می آیند و دیری می مانند.مهم تز از این تصویری یست که در ذهن ما از آن ها باقی می ماند.

من نگاه آدم های زیادی را تجربه کرده ام و لحن های بسیاری شنیده ام البته با توجه به عمر سپری شده ی خودم و تفاوت را به خوبی احساس کرده ام.

  • محسن جمشیدی

من ایمان دارم که روزی از خواب بر می خیزم و دنیا آن روز رنگ دیگری خواهد داشت

روزی که زمین پاک تر و آدم یان انسان گونه تر شده اند

روزی خواهد بود سرشار از نیکی

من ایمان دارم

روزی از خواب بر می خیزم و آگاه ترم و البته شادتر

روزی که کم تر فکر می کنم و بیشتر عمل

روزی که به همه ی قول های داده ام عمل خواهم کردو به همه ی راه های کج رفته اعتراف

روزی که بخشیده می شوم اگر اعتراف کنم و می بخشم اگر اعتراف بشنوم

روزی که تنهایی معنا ندارد و ساده از کنار کاستی های دیگران رد نمی شوم

این چنین روزی خواهد آمد و به آن ایمان دارم

ایمان من به آن روز به واسطه ی امید به تغییر جهان نیست

آن روز من تغییر کرده ام

نگاهم به اطراف و آدمیان و جهان، روزی که دیدگاه و جهان بینی ام عوض شده است

آن روز خواهد آمد و من به آن از همیشه ی همیشه ایمان داشته ام و دارم

سبب فرار رسیدنش ظهور کسی نیست بلکه آن روز به سبب درک حضور کسی محیا می شود

من نه به واسطه ی مسلمانی ام که به واسطه ی بودنم به آمدن آن روز مومن ام. آن روز خواهد و آمد و بعد آن جهان رنگ و بوی دیگری خواهد داشت، مطمئنم درخت ها برور تر و راه ها هموار تر خواهند بود و من ساعی تر

من به روز موعودی که که می تواند هر وقتی اتفاق بیفتد ایمان دارم، روزی که شاید  از عصر یک جمعه بعد از یک خواب عصرگاهی شروع شود و شاید از سحرگاه یک روز سه شنبه بعد از برخواستن از خواب شبانگاهی

  • محسن جمشیدی

اهداف اصلی کنفرانس:

  • *ارائه توانمندی‌ها و ظرفیت‌های هوایی تجاری کشور به سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی، به منظور ایجاد بازار متقابل، به روش‌های مرسوم و نوین بازار.
  • *تبادل دیدگاه‌ها در موارد فوق با توجه به جمیع جهات (سیاسی- بانکی( و ....
  • *جلب نظر و توجه مقامات عالیرتبه کشور به موضوع بسیار مهم امور هوایی و هوانوردی کشور و HUB منطقه در شرایط حساس کنونی، به منظور اتخاذ تصمیمات به موقع راهبردی و هم‌سو کردن جهت‌گیری و ارادۀ ملی.
  • *ایجاد رقابت، همدلی و همراهی بین ذینفعان کلیدی هوایی کشور.
  • *ارائه فرصت‌های سرمایه‌گذاری به ایرانیان مقیم خارج به منظور مشارکت در پروژه‌های هوایی ایران.
  • *شفاف نمودن روش‌های همکاری و بسترهای حقوقی لازم، برای سرمایه‌گذاران و دیگر ذینفعان.
  • *ایجاد بازار صادرات برای محصولات و خدمات داخلی به کشورهای جهان.
  • *استفاده از ظرفیت‌های عظیم دانشگاه‌ها برای تحقق اهداف راهبردی کشور در محورهای کنفرانس.
  • *بهره‌گیری از رسانه‌ها، به منظور رساندن پیام کنفرانس به مسئولان و دیگر ذینفعان کلیدی داخلی و خارجی. 
  • لزوم برگزاری از این دست همایش ها و هم افزایی هایی در صنایع نو پا مخصوصا هوایی و هوانوردی به وضوح قابل درک می باشد اما چیزی که بعد از همت برگزاری این همایش بسیار حائز اهمیت است نوع و محتوای اجرا و همچنین تعهد شرکت کنندگان و مجریان مراسم بعد از اتمام همایش به محتویات و بیانات جاری در همایش می باشد.
  • واقعا تمامی گفته هایی که به زیبایی مشکلات بزرگ این صنعت را در کلام حل می کنند بعد از اتمام کنفرانس به همان کیفیت اجرا می شوند؟
  • آیا نتایج و خروجی همایش بهد از مدتی از اتمام آن برآورد می شود؟
  • آیا کسی جز در زمان ارائه ی گزارش کارها به یاد می آور که چنین کنفرانسی برپا شده است؟
  • و...
  • محسن جمشیدی

جهانِ سوم موظف است تا مقطعِ کارشناسی، برای جهانِ اول نیرو تربیت کند، ارشد و دکترایش را هم شاید بعدتر به برنامه‌مان اضافه کنند! بعد حضراتِ از ما به‌تران خودشان دست به گزینش و انتخاب می‌زنند و چاق و چله‌ها را سوا می‌کنند. به همین راحتی. ما خیال می‌کنیم که صاحب دانش‌گاه شده‌ایم. دانش‌گاهِ ما ارتباطی به کشورِ ما ندارد. دانش‌گاه‌های ما شعباتی از دانش‌گاه‌های اروپا و امریکا هستند. اما شعبه‌هایی بد... ما در زمینِ خودمان می‌کاریم، اما زمین بالای تپه... و به عبارتِ اصح و ادق، در زمینِ آن‌ها!

نشت نشا/ رضا امیرخانی

شریف شده است "سکوی پرتاب نوابغ به بیرون از مرز های ایران" و ما هر روز بیشتر به این صادرات می بالیم.صادرات نخبه به جهان و گاه واردات نوابغ افغان و پاکستان به داخل.

این معائله امروز وطن ماست.متوسط ضریب هوشی رو به سقوط و افزایش میزان سطحی نگری و سطحی پروری در جامعه. اصلا قصدم نقد نیست فقط دردِ دل می گویم و انتظار هم دردی دارم.

روزی که دوستی قصد عزیمت می کند اصلا روی آن ندارم که بپرسم "چرا؟" و یا اینکه "بر می گردی؟"

جواب را خودم بهتر می دانم.نقد شرایط حاضر بسیار گسترده تر از این است می دانی وقتی کسی دستش می رسد می رود یعنی چه؟یعنی اینجا برایش جای زندگی و رشد نیست و این یعنی که نخبگان و نمایندگان جامعه کاری را می کنند که احاد ملت از پس ان بر نمی ایند. ایران جهنم طبقه ی متوسطی ست که هر روز و هر روز دارد بیشتر زیر خط فقر فرو می رود. و البته بهشت مدیرانی که از شیوخ عرب هم خوش گذران تر شده اند و شکم باره تر.

دلم برای فرهنگ ایران و البته اسلامی می سوزد که تنها قربانی افرادی شده که ادعای آن را دارند و هیچ بویی از آن نبرده اند.فرهنگی که باید بگذاری اش و به اغوش غرب و غربت فرار کنی.

شاید اگر برای اقشار دیگر جامعه هم ممکن بود حالا ایران نام ملتی بود که چون کولی یان بی سرزمین در همه  نقاط جهان پراکنده شده اند و البته نام قطعه ای از خاورمیانه که شده است بهشت شیوخ نه شرقی، نه غربی که تنها از پول نفت تغذیه می کنند و می چرند.

  • محسن جمشیدی

"...مسأله زیرزمینی نیست. در آن مافیایی وجود ندارد. حرف در آورده‌ایم که باندهایی زیرزمینی برای بچه‌ها پذیرش می‌فرستند و خودمان هم باور کرده‌ایم. بچه‌ها سر و دست می‌شکنند برای رفتن. بگذار مسؤولانِ آگاه بخوانند‍! دانش‌جوی سالِ سه‌ی شریف اگر اپلیکیشن فرم دستش نباشد و برای تافل لغت حفظ نکند، یا مشنگ است، یا فقیر است، یا پخمه.

...خیال کرده‌ایم که در زمین خودمان دانش‌گاه ساخته‌ایم و نیرو می‌پرورانیم و آینده‌سازان، مملکت را زیر و زبر می‌کنند و انقلابِ فرهنگی و توسعه‌ی علمی و مشتی محکم... اما دیدیم که اولین سوراخِ پذیرش که باز شد، به‌ترین نیروهای‌مان ظرفِ سه سوت کندند و رفتند و به قولِ متواتر فرار کردند... اصلا فراری در کار نیست. فرار از کجا به کجا؟ جهانِ سوم موظف است تا مقطعِ کارشناسی، برای جهانِ اول نیرو تربیت کند، ارشد و دکترایش را هم شاید بعدتر به برنامه‌مان اضافه کنند! بعد حضراتِ از ما به‌تران خودشان دست به گزینش و انتخاب می‌زنند و چاق و چله‌ها را سوا می‌کنند. به همین راحتی. ما خیال می‌کنیم که صاحب دانش‌گاه شده‌ایم. دانش‌گاهِ ما ارتباطی به کشورِ ما ندارد. دانش‌گاه‌های ما شعباتی از دانش‌گاه‌های اروپا و امریکا هستند.

. ..این‌جا دانش‌گاه ساخته نشده است. دانش‌گاه ترجمه شده است. لذاست که می‌بینی دانش‌گاه به جای حلِ مشکلاتِ مملکتِ ما، مشکلاتِ ممالکِ دیگر را حل می‌کند!
نشت‌ِ نشا یک امرِ طبیعی است. یعنی اگر دانش‌جوی مهندسی بعد از پایانِ تحصیل به این نتیجه نرسد که بایستی برای زنده‌گیِ علمی به خارج از کشور برود، یک تصمیمِ غیرِعقلانی گرفته است.  

. ... مسولانی که گمان می کنند در اتاق فرمان نشسته اند از همین قماش اند.ان ها روابط درونی فرایند ها را درک نکردهاند.می خواهند طبق مفاد بخش نامه و مصوبه و صورت جلسه اهرم فرار مغزها را به سمت پایین فشار دهند و کلید اقتصاد را روشن نمایند و شیر اشتغال را باز کنند!و این تفکر که می گویم شاید مضحک باشد اما متاسفانه واقعیتی تراژیک است فرا روی همه ما."

نشت نشا/ رضا امیر خانی/ قدیانی/ 1380

این حقیقت موجود است، ما نخبه می پرورانیم و بعد به سادگی آن ها را صادر می کنیم به کشور های دیگر چون فضای مان فضای نخبه کشی ست.من کاری به علل و افراد مقصر ندارم چرا که این تقصیری نیست که بر عهده ی کسی باشد بلکه روش مدیریتی ست که خوب می شود فهمید چه کسی اداره کننده ی آن است.

  • محسن جمشیدی