نسل ِ من

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آسودگی مرگ» ثبت شده است

ساده ترین کار مردن است و چه سخت است زیستن. میان این دو واقعیت دشواری زنده بودن است که نه به آسودگی مرگ است و نه به پیچیدگی زندگی. نفسی بیاد و برود بی آنکه متوجه اش باشی، روزها بیایند و بروند بی آنکه درک شان کنی. زنده بودن این است.

اما مرگ پایان است. پایان همه ی انتخاب ها، شدن ها و نشدن ها. بعضی فکر می کنن مرگ از جنس نشدن است اما به نظر من مرگ درد نهان در پس نشدن را ندارد. نشدن در بودن و زندگی ست که لمس و درک می شود نه در مرگ. البته شاید مرگ دیگری برای نا از جنس نشدن تلقی شود اما مرگ خودمان پایان است.

 

در نقطه مقابل مرگ و زنده مانی، زیستن قرار دارد. زیستن از جنس تجربه است، سرشار از بودن و ادراک. زیستن اما نه فقط از جنس شدن و زیبایی که حتی از جنس نشدن و درد هم هست.

  • محسن جمشیدی