نسل ِ من

محبوب ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنهایی مدرن» ثبت شده است

امروز موقع رد شدن از مقابل یک طباخی صحنه ای نظرمو جلب کرد، فردی رو دیدم که پشت یک میز نشسته بود و روی میز شاید یک سرویس کامل چیده شده بود اما چیزی که توجه منو جلب کرد ابر حجیم تنهایی بود که انگار بالای سر اون آدم حس کردم. خیلی کوتاه چشم هاش و حرکات بدنش رو دیدم و انگار جنس نشستن و خیره شدنش به میزِ‌ پر در مقابلش رو کاملا درک کردم، میزی که شاید پتانسیل میزبانی از دو یا چند رو داشت ولی حالا فقط مختص به یک نفر بود. از مقابل طباخی گذشتم در حالی که هدزفری رو بیشتر به عمق گوشم فشار دادم تا هیچ صدایی از بیرون نشنوم.

تصویر اون زن جوان و برداشتی که من کردم رو نتوستم فراموش کنم. با خودم گفتم شاید بخاطر حس درونی خودم اینطور برداشت کردم و اصلا این تصویر و آدم هم خیلی معمولی بودند مثل باقی مشتری های اون طباخی. اما حتما پای حجمی از حس تنهایی در میان بوده چه در درون من چه در درون اون تصویر. شاید اگر اون آدم رو پشت میز یک کافه می دیدم برام مثل هزار تصویر گذرای دیگه می‌بود و جایی برای فکر کردن دوباره بهش وجود نداشت.

با خودم حس کردم آدم ها این روزها انگار بیشتر از همیشه تنها هستند و بدتر اینکه این تنهایی در حال گسترش و همه گیری بیشتری هست. البته این رو نه به عنوان بک گزاره صحیح که فقط به عنوان یک برداشت شخصی بیان کردم و شاید ناشی از سوگیری تعمیم از جانب من باشه. به نظرم تنهایی وقتی به عنوان یک انتخاب مطرح باشه می تونه حتی زیبا و دویت داشتنی باشه و حتی خیلی از مواقع لازم، اما در جایی که تنها یک اجبار و واقعیت تحمیلی باشه کار دشوار می شه و چهره ی تنهایی زشت.

کاش می شد آدم ها بدون آسیب زدن و رنجش به همدیگر نزدیک بشن و از حجم تنهایی همدیگر بکاهند ولی انگار بار تنهایی یک مسئله ی کاملا فردی ست که باید هر کسی بار مختص به خودش رو به دوش بکشه و سهم خودش از نبودن ها رو زندگی کنه.

  • محسن جمشیدی
حیوان خانگی پدیده ی نوظهوری در زندگی بشر نیست اما رواج و سبک رایج امروزی این پدیده با گذشته متفاوت است و در جامعه ی ایرانی نگهداری حیوانات خانگی نوعی رفتار مدرن و غیرسنتی تلقی می شود. گذشته از اینکه نگهداری پرندگانی چون قناری، مرغ عشق و کبوتر و همین طور آبزیانی چون ماهی های زینتی رفتاری سنتی تر و پذیرفته تر است اما رواج نگهداری از سگ های خانگی و گربه ها به سال های اخیر بر می گردید و به نوعی شاید تقلید از فرهنگ غرب بوده گرچند که این رفتار یک کپی برداری مستقل فرهنگی نبوده، بلکه در پی یک همسانی فرهنگی و تغییرات و اقتضای دنیای مدرن رخ داده است. بدین گونه که با رایج شدن فرهنگ تک فرزندی، زندگی آپارتمانی، تجرد و سکونت مستقل از خانواده و همین طور از بین رفتن باورهای سنتی و پررنگ شدن رسانه ها ‌شکل گیری فرهنگ جامع جهانی تمایل به نگهداری حیوانات خانگی به عنوان موجودی همراه، همدم و سرگرم کننده افزایش یافت.
ترجیح من شاید به عنوان انسانی تنبل در این استکه کمتر مسئولیت نگهداری و مراقبت از موجود زنده ی دیگری را به دوش بکشم، چرا که واقعا بعضی از مواقع در مورد الزامات زیست فردی خودم نیز دچار مشکل و مشقت می شوم :)
البته یکی از دلایل نگهداری از حیوانات خانگی هم ارضای حس مراقب و مفید بودن و همین طور لذت از ایجاد حس رضایت در دیگری ست اما خب من با وجود لذتی که از بازیگوشی سگ ها و یا زیبایی پرندگان می برم هنوز با سختی و هزینه های زمانی و مادی نگهداری از حیوانات خانگی کنار نیامده ام.
در عوض نگهداری از گل و گیاهان آپارتمانی را بشدت دوست می دارم، چرا که حس زندگی و شادابی مه از گیاهان دریافت می کنم بشدت برایم قابل لمس تر بوده و آسانی نگهداری از گیاهان آپارتمانی را با سبک زندگی امروزی همخوان تر می دادم. نگهداری از گیاهان را بشدت ساده تر، کم هزینه تر و البته مفیدتر می دانم و از همه ی این ها گذشته، گیاهان را همزاد با مفهوم رشد و زندگی می دانم.
شاید گیاهان آپارتمانی شیطنت حیوانات خانگی را نداشته باشند ولی به زعم من همانقدر پویا و زنده به نظر می رسند. نوع ارتباط گیری با حیوانات و احساس عمیق عاطفی که در این روابط شکل می گیرد را شاید کمتر در رابطه با یک گل یا گیاه شاهد بوده ایم اما به نظر من روییدنی ها اصالت بیشتری دارند و حتی بهتر در زندگی بشر درک می شوند.
تقابل نگهداری از گیاهان و حیوانات خانگی اصلا قابل مقایسه با تقابل کشاورزی و دامداری نیست و این گفته های من تنها مربوط به مورد خانگی و زندگی آپارتمانی ماجرا ست.
یکی از باگ های گیاهان یکجا نشینی آن هاست و مفهوم همراهی را از آن ها گرفته و بیشتر آن ها را در نقش همنشین می بینیم، گرچند در مواردی مثل شخصیت لئون در فیلم حرفه ای انگار تصویر گلدانی همراه را در ذهن دارم اما خب ماهیت گل یکجانشینی و رویش است.
فرهنگ نگهداری از گل و گلدان های قدیمی چیزی ست که ریشه در گذشته ی ما دارد و من تا یاد دارم گل های شمعدانی و حسن یوسف مادربزرگم جزو جدایی ناپذیر خانه اش بودند و خب به دلایل بسیار در این دو گزینه ای امروزی من انتخاب دیروز را دارم و گیاهان آپارتمانی را برای روح و جان زندگی امروزی به حیوانات خانگی ترجیح می دهم.
  • محسن جمشیدی