نسل ِ من

محبوب ترین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگ» ثبت شده است

تک تک ما منجیانِ بالقوه ی جهانِ حاضریم.

دنیایِ انسانی پیرامون ما در حال حاضر فراتر از این کره ی خاکی نیست و فعلن تنها موجوادت هوشمند شناسایی شده ی این کیهانِ عظیم ما هستیم.تمام تمدن و توحش بشری به همین سیاره ختم شده است و سرچشمه ی همه خوبی ها و اغلب بدی های جهان همین جمعیت هفت میلیاردی ست که مدام در حال کم و زیاد شدن است می باشد. انسانِ متمدن امروز با وجود تکنولوژی های پیشرفته و علوم بشدن پیچیده و پرمحتوا در کارِ بسیاری از بحران های بشری وامانده و جنگ و خونریزی میان انسان ها به مانند همان چند هزار سال پیش هنوز در جریان است و البته که فقط اسلحه و ابزار آن تغییر کرده مگر نه که جنگ همان جنگ است و انسانِ متوحشِ بدون منطق همان انسان. فقر هنوز مساله ای جهانی ست و گرسنگی موضوعِ جهان است. تازه به فراخور این پیشرفت های صنعنی و حس طمع انسانی محیط زیست ار همه ی جوانب در خطر افتاده است و به زودی بحران های محیط زیستی هم گریبان بشر را می گیرد.

با این وجود به نظر می رسد که روزِ خوش آدمی هنوز فرا نرسیده و باید کاری کرد. البته که تا دیر نشده باید کاری کرد و این نه کارِ تنها دولتمردان که کارِ همه ی مردم جهان است ودرست که پالیسی و خط مشی مدیریت های کلان به دست سیاستمداران طراز اول کشورها ست اما خطر همه ی اعضای جوامع را تهدید می کند و تک تک افراد باید برای تغییری بزرگ گام بردارند.

تغییری که به اصلاح الگوی رفتاری جوامع مختلف اعم از تغییر طرز نگاه ها و عقاید (که این روزها جزو پررنگ ترین دلایل کشتار انسان ها محسوب می شود)، تغییر الگوی مصرفی،تغییر نوع  رفتار با طبیعت، تغییر سبک زندگی های پرمصرف، ترغیب به همدلی جهت رفع مشکلات بزرگ انسانی (همچون فقر در همه ی جوانب) و ... بیانجامد. این تغییر نه به دست تنها یک مرد سیاسی یا رهبر ملی و جهانی که به دست تک تک مردم جهان و بواسطه ی آگاهی بخشی و اطلاع رسانی دقیق می تواند صورت بگیرد. در این بین رسانه می تواند رهبر و رهنمای مردم جهان باشد تا هر یک نقش نجات بخش خویش را ایفا کنند و یا اینکه عملکرد و نقشی منفعل و حتی مخرب داشته باشد و متعاقبا مردم به عنوان مصرف کننده گام محتوای رسانه ای نیز همین نقش را داشته باشند.

  • محسن جمشیدی
شیار 143 ما را از میانه ی ماجرا وارد قصه می کند.همه ی تماشاچیان بازیگران سوم شخص غایب جمع داستان هستند. مستند سازی دوربین برداشته و از شخصیت های داستان می خواهدکه قصه را روایت کنند. الفت قهرمان داستان است.همه از او می گویند و او سراسر از یونس، گمشده ی خویش می گوید. داستان داستان یعقوب و یوسف نیست، داستان ابراهیم و اسماعیل هم نیست.داستان کاملا مادرانه است.این بار مادر نقش منتظر را ایفا می کند. قصه به میانه رسیده و تو اصلا احساس نمی کنی که بیرون پرده ی نقره ای روی صندلی های آمفی تئاتر تماشاگر اکران اختصاصی شیار 143 هستی.تو یکی از بازیگران فیلم هستی برای نقشت سناریوی تعریف شده ای وجود دارد.در فضاسازی عجیب و بشدت قوی فیلم زندگی می کنی همراه یونس و فردوس در خانه ی روستایی الفت بدون پدر قد می کشی.الفت بقدری پر رنگ مادری می کند که جای خالی پدر رنگ می بازد در خانه ی روستایی الفت. یونس تصمیممی گیرد،به قربانگاه می رود،اینبار نه ابراهیم اسماعیل به قربانگاه می برد نه یوسف دور از چشم پدر در چاه می افتد. مادر به رضای خدا راضی ست اما دلش آرام نمی گیرد. یونس را در میانه ی ازاده های در بند دشمن اسیر می جوید.رادیو بر کمر پانزده سال رادیو عراق گوش می دهد شاید که اسم پسرش را پخش کنند. داستان پر از نکته های ظریف است.دلم می سوزد ار کسی از روی صندلی سینما بلند شود و نکته های زیبای فیلم را درنیافته باشد. باالفت در انتظارش شریک می شویم،پیرمیشویم اما نا امید نمی شویم. باقی داستان را باید دید، باید مثل من بازیگر سوم شخص غایب فیلم باشی و خودت درک کنی که چه می شود. اگرمن بگویم آن طعم خاص تماشا را از بین برده ام. لذت سرشار تماشای شیار143 ارزانی آنانی که لایقش هستند.
  • محسن جمشیدی