نسل ِ من

محبوب ترین مطالب

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

خواستم از لذت متن بگویم و از رولان بارت اما دیدم که پیش از بهتر گقته شده و به بازنشر متنی که زهره روحی در این باره نوشته بود اکتفا کردم، در ادامه متن مقال ایشان آورده شده است:

نقد و بررسی کتاب لذت متن، رولان بارت
«کیست که امروزه خود را کام‌جو بخواند و سر خود را هم بالا بگیرد»!؟....(رولان بارت، 1382:ص90).
شاید بتوان گفت کل کتاب «لذت متن»، تشویق ساختارشکنانه‌ای‌ست‌ در جهت کام جویی؛ کام‌جویی‌هایی که به دلایل ایدئولوژیکی و اقتصاد برخاسته از آن (تحت عنوان فرهنگ و تمدن)، یا در متن سرکوب شده و یا از فرط خودسانسوریِ غیرارادی به فراموشی سپرده شده‌اند. (درست همانند بخشی از تن‌واره‌ی آدمی که در اثر عدم استفاده، به مرور ناکارآمد می‌شود و وجودش از یاد می‌رود). بهرحال اگر لذت و سرخوشی، اصلی بشری، و متون هم یکی از امکان‌های پدیداری این اصل باشد، در اینصورت طبق گفته‌ی بارت، جایگاه لذت در «نظریه‌ی متن»، روشن و مشخص نیست؛ چرا که به باور وی«متن»، به منزله‌ی عرصه‌ی ظهور و پدیداریِ لذت، به تصرف اخلاق و حقیقت درآمده است. حال آنکه از نظر رولان بارت، "لذت، یک فاصله‌گیری، یک بادبان برافراشتن است که بدون آن نظریه‌ی متن باز به دام یک نظام متمرکز، یک فلسفه‌ی معنا می‌افتد" (ص91). پس در واقع لذت و یا از آن جدی‌تر سرخوشی، همان چیزی است که امروزه در متن غایب است؛ اما این غیبت امری ذاتی نیست بلکه به باور بارت از سوی نظریه‌ی متن، و چه بسا ایدئولوژیِ در پس نظریه‌ی متن به تصرف درآمده است و این نه مربوط به این یا آن متنِ خاص، بلکه مربوط به هر متنی‌ست که از مشروعیت و به اصطلاح رسمیت برخوردار است؛ به بیانی متون ایدئولوژی‌زده. و از قضا راز ماندگاریِ بازتولیدانه‌ی این متون  نیز در همین است: در تکراری که از ناحیه‌ای مرکزی آنرا کنترل و هدایت می‌کند، آنهم به‌مثابه‌ی امری اجتماعی که نهادینه می‌شود و بدان طریق چیزهای اطراف را «نهادینه می‌‌کند»؛ اما فرسنگها دور از قدرتِ «لذت برهم زننده‌ و آشوب‌گر»؛ حال آنکه سرخوشیِ فارغ از هر گونه نهاد و قیود اجتماعی (ص 61)، به دلیل مهجوری‌اش حتا از راه و روشی برای بازتولید خود نیز آزاد است. از اینرو آزاد و به اصطلاح یخلی‌وار از عوامل پایداری می‌زید!....
رولان بارت، در کتاب «لذت متن» جداً بر آن است تا چنین لذتی را از درون سایه‌ها بیرون کشد و به تماشایش بگذارد. شاید برای به حسرت واداشتن آدمی! باری، از نظر بارت پیوند حاصل از عقد عقلانیت و اخلاق به «حقیقت»ی منجر شده است که فرایندش به جای آزادسازی، در جهت اسارت آدمی عمل کرده است. اما جالب است بدانیم لذت متنِ بارت بیشتر به تصفیه حساب (طلب‌کاری؟) می‌ماند تا بریدن و ناامیدی از خِرَد بشری. بارت بی‌نیاز از ذکر موقعیت، حتا لحظه‌ای خود را از میدان عقلانیت و خرد دور نمی‌کند اما نقطه‌ای که در آن جای گرفته، مجهز و آشنا به پارادوکس‌های عقلانی‌ست. همان‌هایی که خِرَدِ پیر که آگاه به «بی‌بنیادی و بی‌غایتی وجود است» به آن می‌بالد، حال آنکه پاشنه‌ی آشیلِ مدرنیست های خشک مغز و کلاسیک به شمار می‌آید. بهرحال چنانکه در کتاب لذت متن پیداست، بارت مسلط به شناخت‌ لذتِ سرکش و زیر و زبَر کُن است. لذتِ سرخوشانه‌ای که نه رام و تحت نظارت، بل بهره‌مند از قدرت سرخوشیِ ویران‌کننده‌ی ساختارهاست. بی‌یار و یاور و یا بدون هر گونه سرنمونی در خدمت به ایدئولوژی خاص؛ (یکی دیگر از دلایل ناپایداریِ آن!)؛ پس کار و بارش همچون هر طوفانی، صرفاً برهم زدن نظم و صرفاً ویرانی است و بس؛ و اما آدمی که در چنین نقطه‌ای ایستاده است به قول بارت " جامعه‌ی ما را به سخره خواهد گرفت: دادگاه، مدرسه، تیمارستان، گفت‌وشنود ـ او با این همه [با هیچکس]، هیچ نسبتی نخواهد داشت: کیست که تناقض را بی شرمساری تاب آورد؟ اما حال، [به گفته‌ی بارت] این ضد قهرمان به دنیا آمده: او همان خواننده‌ی متن است، آن زمان که لذت خود را می‌برد. اینجاست که اسطوره‌ی کتاب مقدس معکوس می‌شود، درهم ریختگیِ زبان‌ها دیگر یک مجازات نیست، سوژه با همخانگی زبان‌هایی که در کنار هم کار می‌کنند به سرخوشی راه می‌برد. متن لذت‌بخش، همان بابلِ بخت‌یار است" (ص22).

  • محسن جمشیدی
هیچ برنامه ی از پیش تعیین شده ای برای حضور در یک شب نجوم واقعی وجود نداشت.صبح جمعه وقتی که از خواب شیرین برای رفتن به کلاس برنامه نویسی و نقشه کشی مهندسی از خواب بیدار شدم،نوتیفیکیشن توییتر توییت پوریا ناظمی مبتنی بر تبریک روز نجوم را نشانم داد.من هم تنها با یک فیو جواب تبریکش را دادم و بعد هم باقی قضایا مثل دیگر جمعه گذشت.
وقتی که کلاس نقشه کشی به پایان رسید و من رفتم که همراه دوستم به یک تفریح جمع و جور عصر جمعه جامه ی عمل بپوشانیم.مترو آزادی بعد از کمی تاخیر همدیگر را دیدیم.گزینه ی از پیش تعیینش ده ای وجود نداشت پس به بررسی پیشنهاد های دو جانبه پرداختیم و در یک بررسی کوتاه و یک سرچ اینترنتی با اینترنت همراه جان فرسا به نتیجه ی جالبی رسیدیم:   
      مراسم روز نجوم در برج میلاد
همه چیز برج میلاد شبیه باقی جمعه هایش به نظر می رسید اما اشاره ی کارکنان ما را به رواق هنری طبقه اول کشاند جایی که غرفه های نجومی برپا بودند و بعد سوال و جواب های نجومی و تبادل اطلاعات بین ما و متصدی غرفه ها صورت گرفت.
در حد فاصل دو رواق در محوطه ی باز تلسکوپ ها و عدسی های کانونی برای علاقه مندان وجود داشت و در رواق هنری دیگری سخنرانی های نجومی وجود داشتند.من به سخنرانی دکتر میرترابی رسیدم و سخنرانی ایشان پیرامون کشفیات تازه نجوم را شاگرد و شنونده بودم.
بعد هم در کنار سیاوش صفاریان پور که درحال پلاتو گرفتن و تهیه صحنه هایی احتمالا برای برنامه آسمان شب هفته آینده بود، در فضای باز در هوایی که هنوز روشن بود ماه را رصد کردیم و لذت بردیم.
دوستم که برای اولین بار بود که رصد و نگاه از درون تلسکوپ را تجربه می کرد بی اندازه هیجان زده شد و سعی بر تکرار چندباره این کار داشت اما برای من این کار خیلی هم تازه نبود ولی باز هم جذابیت خاص خودش را داشت.
در بین غرفه ها حضور پژوهشگاه تاریخ علم و معرفی ابزار رصدی دانشمندان ایرانی و اسلامی، غرفه ی مجله نجوم و ارائه ی پیکسل و لیوان های نجومی علاوه بر کتب و مجلات نجومی، دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و مطرح نمودن سوال هایی از قبیل چرا زمین گرد نیست و چرا با وجود ستاره ها فضا تاریک است و غیره چشمگیر تر از بقیه غرفه ها بود و البته یک کمپ کویری و رصدی هم با تبلیغات انبوه اظهار وجود چشمگیری داشت.
دیگر عنصر این مراسم نجوم وجود افرادی بود که با پوشش و گریم مبدل نقش دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی و خیام را بازی می کردند و در نوع خود کار جدیدی به شمار می رفت.
و اما نمایشگاه عکس های نجومی مرتضی مرادلی:جادوی شب ایران که در انتهای راهرو بخشی را به خود اختصاص داده بود و فوق العاده هم زیبا بود.البته این نمایشگاه تکرار کوچکی از نمایشگاه رازهای شب ایران بود که در هفته بین المللی نجوم در کاخ گلستان برگزار شده بود.
تا قبل از تاریک شدن هوا سری به فضای تجاری پای برج زدیم و در شربت خانه بیدمشک شربت انار و بهارنارنج نوشیدیم.بعد تصمیم بر این شد که سری هم به بالای برج برج بزنیم و هوای تهران در ارتفاع 280 متری را تنفس کنیم.
بعد از تماشای تهران از زاویه ی دید میلاد به محوطه ی پایین برج رفتیم و دیدیم که تلسکوپ ها ما را می خوانند.کم کم با تلسکوپ ها ستاره شدم.انگاه که در فضای بی کرانم.واقعا لذت وافری بود برای شبی که هیچ برنامه ی از پیش تعیین شده ای برای گذراندنش نداشتم.
بعدتر هم در آخرین لحظه های مراسم با محمدجواد ترابی و سیاوش صفاریان پور چند کلمه ای هم صحبت شدیم و از روز نجوم امسال گفتیم.
جای همه شما خالی به ما که خوش گذشت
  • محسن جمشیدی
تا چند سال پیش تقریبا اولین جواب هر کودکی به سوال در آینده می خواهی چه کاره شوی خلبان شدن بود، چرا که آرزوی پرواز شاید بعد از راه افتادن همه ی ما جزو اولین آرزوهایمان بوده و هست.امروزه البته تنوع شغلی و دسترسی به اطلاعات به حدی گسترده و سهل شده که تعجبی ندارد اگر کودکی در جواب سوالتان درباره ی شغل اینده اش بگوید مهندس صنایع با گرایش مدیریت پروژه!!!
و اما خلبانی که شغل مورد بحث این مقال است و هنوز هم در سطح جهان جزو چند شغل با سطح مقبولیت اجتماعی بالا محسوب می شود این روزها شرایط ورود به آن مخصوصا در ایران به نسبت قبل سهل تر و دستیافتنی تر شده است.
راه ورود به خلبانی هواپیمای شکاری و جنگنده از دانشکده های افسری -دانشکده علوم هوایی شهید ستاری- می گذرد و مورد بحث این مقال نیست.تمرکز ما روی خلبانی هواپیماهای غیر نظامی (Civil) ست.
شاید تعریف ما خلبانی در ذهن مان تعریف درستی نباشد پس بهتر است قبل از هر چیزی بدانید که:
خلبان بالاترین فرد در سیستم هدایت وکنترل و نظارت هواپیما است که در واقع فرمانده هواپیمایی با میلیون ها دلار ارزش و مسئول حفظ جان چند صد مسافر هواپیما، می‌باشد. 
برای خلبانی هوپیماهای مسافربری نیاز به طی سه دروه ی آموزشی و کسب گواهینامه بین المللی این سه دوره از سازمان هواپیمایی کشوری (CAO)  دارید:

1- مدرک PPL: این مدرک برای هواپیماهای سبک نظیر Cessna است. PPL مخفف Private Pilot's Licence به معنی مدرک خلبانی شخصی است. 
حداقل مدت دوره ۸ ماه
۴۹۶ ساعت کلاس زمینی دوره PPL
۴۰ ساعت پرواز 
۵ ساعت پرواز با شبیه ساز 

2-مدرک CPL: این مدرک برای هواپیماهای سنگین و باربری نظیر هواپیماهای Boeing 747 , ATR , AirBus A310 و ... است.کلمه‌ی CPL مخفف Commerical Pilot's Licence به معنی مدرک خلبانی تجاری است. 
حداقل مدت دوره ۱۰ ماه
۳۸۵ ساعت کلاس زمینی دوره‌ CPL
۱۰۰ ساعت پرواز
۱۰ ساعت پرواز با شبیه ساز 
3-مدرک IR: این مدرک برای کار در شرکت‌های هواپیمایی لازم است. این کلمه مخفف Instrument Rating به معنی نحوه‌ی عملکرد ابزار است.
حداقل مدت دوره ۳ ماه
۳۲۰ ساعت کلاس زمینی دوره IR
۲۰ ساعت پرواز
۲۰ ساعت پرواز با شبیه ساز

اگر مطالب بالا را به دقت مطالعه نموده باشید متوجه شده اید که آموزش در دوره های خلبانی در سه فاز آموزش زمینی(Ground)، ساعت پروازی (in Flight) و پرواز با شبیه ساز (Flight Simulator)  صورت می گیرد و بخش عمده ی آموزش از نظر زمانبری منوط به دوره زمینی می گردد.
این آموزش های خلبانی در ایران در دو بخش خصوصی و دولتی صورت می گیرد که بخش دولتی آن محدود به آموزش دوره های زمینی در دانشگاه جامع علمی کاربردی می شود.
سطوح آموزشی خلبانی در دانشگاه جامع علمی کاربردی به شکل زیر می باشد:
خلبانی PPL در مقطع کاردانی 
خلبانی CPL در مقطع کارشناسی
دانشجوی خلبانی در این روش علاوه بر پرداخت هزینه ی کمتر برای دوره های  آموزش زمینی نسبت به هزینه ی این آموزش در آموزشگاه های خصوصی از قابلیت دریافت مدارک مقاطع آموزش عالی نیز برخوردار می گردد.البته در این نوع طول دوره ها افزیش یافته و حداقل ملزم به گذارندن چهار ترم تحصیلی برای دوره ی کاردانی PPL و چهار ترم تحصیلی برای دوره کارشناسی CPL می باشد.
در این روش آموزش برای تکمیل آموزش دانشجو می بایست ساعت های پروازی در نظر گرفته شده توسط معاونت استاندارد سازمان هواپیمایی کشوری را در آموزشگاه های مجاز آموزش خلبانی طی کند، برای این منظور از طرف دانشکده ی در حال تحصیل به یکی از آموزشگاه ها معرفی می گردد و البته که هزینه ساعت های پروازی به صورت آزاد و طبق مصوبه سازمان هواپیمایی توسط موسسه آموزش آزاد اخذ می گردد.
هزینه دوره های زمینی که در دانشگاه گذرانده می شوند مطابق با نرخ مصوب وزارت علوم و تحقیقات کشور بوده و به صورت شهریه ی ترمی پرداخت می شود.برای ورود به دور ها نیز در زمان پذیرش دانشگاه های علمی کاربردی سهمیه ورودی واحد های ارائه دهنده کاردانی و کارشناسی خلبانی در دفترچه ثبت نام ذکر می گردد که عمده ی مراکز علمی کاربردی ارائه دهنده این دوره ها مرکز آموزش صنعت هوانوردی تهران،بندعباس،مشهد و ... می باشند
و اما آموزش خصوصی در آموزشگاه های آزاد که بیشتر در تهران متمرکز بوده و البته در کرمان و قم نیز وجود دارند با شرایط ورودی تقریبا یکسانی به شرح ذیل صورت می گیرد:
1.      حداقل سن جهت ورود به دوره خلبانی ۱۸ سال تمام می باشد.
2.      حداقل تحصیلات دیپلم می باشد.
3.      دارابودن گواهی پایان خدمت سربازی، معافیت دائم غیر پزشکی، گواهی کفالت و یا برگه اشتغال به تحصیل از دانشگاه
4.      داوطلبین بایستی برابر استاندارد طب هوائی سازمان هواپیمائی کشوری از سلامت کامل برخوردار باشند.
 5.      آشنائی با زبان انگلیسی در حد مکالمه و توانائی خواندن و درک متون در کتب هوانوردی و آزمون های مربوطه، برای داوطلبین الزامی است.

جزئیات آموزش نیز همانگونه که در سطور پیش اشاره شد می باشد. استاندارد طب هوایی نیز شامل موارد زیر بوده که البته این موارد مذکور کاملا دقیق نبوده و قابلیت اتکا به طور کامل را ندارند:
بطور کلی آزمایشات کامل خون و ادرار، نوار قلب، نوار مغز، اکو کاردیو گرافی قلب، هولتر مانیتورینگ (در صورت لزوم) ، تست چشم (شامل دید دور و دید میانه و دید نزدیک، ‌ عمق دید ‍، تست رنگ، و تست چشم با دستگاه) ‍، نوار گوش یا ادیومتری، عکس ازریه‌ها وسینوسها و نوار ریه، عکس از فک و دندانها و معاینه دندان، تست HIV و معاینه کامل بدن و انجام فشارخون. 
تست هوش همان تست هوشی است که برای یک فرد بالغ و دارای مدرک دیپلم در آزمونهای ورودی ارگانها برگزار میشود و منابع آنکتابهای تست هوش موجود در کتاب فروشی هاست. 
تست روانپزشکی نیز بسیار ساده است تا سلامت روانی شما را تایید کنند.
حداقل قد مورد نیاز برای خلبانی نیز 165 سانتی متر می‌باشد. 
بعد از گذراندن تمامی معاینات پزشکی در صورت قبولی کارت AMC به شما داده می‌شود که نشان دهنده‌ی سلامت کامل شماست و شما مجاز به شرکت در دوره های خلبانی هستید.
همچنین شرایط ورود به دوره های دانشگاهی مطابق با شرایط دانشگاه جامع علمی کاربردی بوده و اطلاعات آن در دفترچه های ثبت نام دردسترس می باشد.
  • محسن جمشیدی
Real peace comes from our hearts(Inner peace) and Ieads to peaceful relations in the family and community and among nations.
Let's inspire others eith non-violence every day...
Let's be messengers of peace in every interaction.
  • محسن جمشیدی
شیار 143 ما را از میانه ی ماجرا وارد قصه می کند.همه ی تماشاچیان بازیگران سوم شخص غایب جمع داستان هستند. مستند سازی دوربین برداشته و از شخصیت های داستان می خواهدکه قصه را روایت کنند. الفت قهرمان داستان است.همه از او می گویند و او سراسر از یونس، گمشده ی خویش می گوید. داستان داستان یعقوب و یوسف نیست، داستان ابراهیم و اسماعیل هم نیست.داستان کاملا مادرانه است.این بار مادر نقش منتظر را ایفا می کند. قصه به میانه رسیده و تو اصلا احساس نمی کنی که بیرون پرده ی نقره ای روی صندلی های آمفی تئاتر تماشاگر اکران اختصاصی شیار 143 هستی.تو یکی از بازیگران فیلم هستی برای نقشت سناریوی تعریف شده ای وجود دارد.در فضاسازی عجیب و بشدت قوی فیلم زندگی می کنی همراه یونس و فردوس در خانه ی روستایی الفت بدون پدر قد می کشی.الفت بقدری پر رنگ مادری می کند که جای خالی پدر رنگ می بازد در خانه ی روستایی الفت. یونس تصمیممی گیرد،به قربانگاه می رود،اینبار نه ابراهیم اسماعیل به قربانگاه می برد نه یوسف دور از چشم پدر در چاه می افتد. مادر به رضای خدا راضی ست اما دلش آرام نمی گیرد. یونس را در میانه ی ازاده های در بند دشمن اسیر می جوید.رادیو بر کمر پانزده سال رادیو عراق گوش می دهد شاید که اسم پسرش را پخش کنند. داستان پر از نکته های ظریف است.دلم می سوزد ار کسی از روی صندلی سینما بلند شود و نکته های زیبای فیلم را درنیافته باشد. باالفت در انتظارش شریک می شویم،پیرمیشویم اما نا امید نمی شویم. باقی داستان را باید دید، باید مثل من بازیگر سوم شخص غایب فیلم باشی و خودت درک کنی که چه می شود. اگرمن بگویم آن طعم خاص تماشا را از بین برده ام. لذت سرشار تماشای شیار143 ارزانی آنانی که لایقش هستند.
  • محسن جمشیدی