نسل ِ من

محبوب ترین مطالب

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

به عقیده ی بنده مفهومِ انسان در روابط شکل می گیرد،آدمیان در روابط در رفتارها در عمل ها و عکس العمل ها تعریف می شود.یک سلسله از اتفاقات در آغاز،ادامه و پایان روابط -البته من باز بر این عقیده ام که روابط فقط شروع می شوند و ادامه میابند و مدامی که رنگ می بازند فقط کم رنگ و کم رنگتر و گاه حتی بی رنگ می شوند ولی هیچ گاه تمام نمی شود- به صورت زنجیره وار احساسات و افکار ما را درگیر می کنند.
استاد جدید زبان خارجه ام را دوست دارم و فقط می دانم که حس خیلی خوبی نسبت به اش دارم،همین.از منش اش از رفتارش از خنده هایش از گفتارش و از هزار نوع عمل ها و عکس العمل هایش لذت می برم.از اینکه در کنارش در مقام شاگردش حضور یابم خرسندم.نمی دانم دلیل این نوع احساسات را و فقط می دانم که درگیر یک سری اتفاقات شده ام که مرا با خود به عمق کشف لذت های ناشناخته ای می برند که تنها با تجربه می تواند فهمیدشان.از دوستانی که سوء برداشت می کنند عذر می خواهم و می گویم لطفا درست و درست و درست تر فکر کنند و البته زیبا تر نتیجه بگیرند.اصلا خبری نیست و من فقط کسی را که در آن سوی رابطه ی استاد شادگردی ایستاده دوستم دارم.
تعبیر ما از دوست داشتن تعبیر وحشتناکی ست.ما حق داریم دوست بداریم و یا حتی نداریم چون احساسات داریم و من با توجه به همین، به خودم حق می دهم که فریاد بزنم که استادم را دوست دارم و از مصاحبت با او لذت می برم.
  • محسن جمشیدی
آخرین کتابی که خوندم،جزء لذت بخش ترین های چند مدت اخیر بود.شاید درست نباشد که مثلا چون من ی که از طرفداران و دوستداران ضابطیان است هی در بوق و کرنا کند که این کتاب فلان است و بهمان.تعریف از خود نیست اما یک جورهایی تعریف از خودی است.
منصور ضابطیان خودی است دیگر،غریبه که نیست سال ها با نوشته هایش روزگار گذرانده ایم.پس اگر تعریفش را نمی توانیم بکنیم نقدش که توانیم.مثلا می توانیم به فلان جای کتابش خرده بگیریم،به اینکه چرا واقعا اینقدر تکه تکه و گاه از هم گسسته نوشته،اینکه چرا در بخش اتریش و ایتالیا اینقدر در حق اتریشِ عزیزِ دلِ ما اجحاف کرده و کل بخش را به ایتالیا تخصیص داده و هزار خرده ی دیگر.اما چه فایده.
به جایش به خاطر لذت محضی که از خوانش کتابش نسیبمان شده کلاه از سر بر می داریم و تشکر می کنیم.واقعا جای نگارش خلاقانه و ماهرانه ضابطیان ها در نشریات امروزمان خالی ست.هیچ وقت از یادم نمی رود وقتی دلیل ننوشتنش در روزنامه ها را پرسیدم،در جوابم سوال کرد:
-مگه روزنامه ای هم باقی مونده؟َ
  • محسن جمشیدی
لزوما انتقاد نسبت به وضعیت فرهنگ غالب اجتماعی یک جامعه از سوی دیگر جوامع یا افراد شاخص و برجسته ی خود آن جامعه صورت می پذیرد و با تدبیر مسئولین و صاحبان رسانه -به عنوان اقشار موثر در تغییر و اصلاح فرهنگ جامعه وسیع مخاطبان- سعی در مرتفع شدن نقص های مورد اشاره منتقدین می شود.این حرکت در نوع خود یکی از لازمه های پیشرفت جوامع می باشد اما در این مقال ما اقدام به معرفی این سبک انتقادی به عنوان یک معضل اجتماعی می نماییم.
گاها همگی ما در مواجهه با صحنه هایی که علارغم میل فعلی ما صورت گرفته و یا از اقدامی چشم پوشی شده،قبل از هر بررسی و تعمق نسبت به ریشه یابی این اوضاع و حتی پیش از راستی آزمایی وضعیت مورد انتظار خود اقدام به انتقاد و خرده گیری نسبت به فرهنگ ایرانی ها و یا نوع مدیریت ایرانی ها می نماییم.حال آنکه خود ما به عنوان یک ایرانی برخاسته از همین لایه های اجتماعی و فرهنگی و یا در نقش مدیر و مجری در بخش های دیگر جامعه می باشیم و این نوع انتقاد در اصل به نقد برخویشن نزدیک تر است.
این موضوع در نابه سامانی های رایج بیشتر به چشم می خورد.و در اصل ما هرچه ضعیف تر عمل می کنیم بیشتر خرده بر خویش می گیریم اما ناغافل.ناغافل به این دلیل که ما در موارد خیلی محدود به پیشرفت در زمینه های مورد نقد رسیده ایم و این نقد ها کارساز افتاده است و در اکثر مواقع راه به جایی نبرده ایم دلیل این عدم توفیق نا آگاهی در موردشناسایی جامعه هدف انتقادمان است ما برخود خرده می گیریم اما در خود تغییر ایجاد نمی کنیم از ایرانی ها می نالیم اما بر خود که یک ایرانی ایم سخت نمی گیریم که درست و یا حتی درست تر شویم.
تعداد افرادی که از مرز های جغرافیایی این سرزمین خارج شده اند و با فرهنگ های ملل دیگر آشنایی دارند شاید درصد کمی از جامعه را تشکیل دهند و حتی تعداد افرادی که آشنایی آنان با فرهنگ ملل مختلف در سطح قابل قبولی باشد بسیار قلیل است اما برعکس تقریبا همه دم از کاستی های فرهنگ ما نسبت به دیگر انسان های فرای این مرزهای جغرافیایی می زنند و هیچ اقدامی در جهت اصلاح خود نمی کنند.نمی دانم که شما به عنوان خواننده ی این مقال در کدامیک از دسته های مورد اشاره قرار می گیرید اما احتمالا حتی یکبار هم که شده اگر حتی به زبان نیاورده اید، نسبت به وضع موجود نالان بوده اید.اما در عوض چقدر سعی در اصلاح کردیده اید.در موقعیت شغلی خود و یا در اجتماع مورد برخورد با خود چقدر فرهنگ ساز بوده اید؟مسلما این مطلب شامل کاستی های بسیاری ست چون موضوع مورد اشاره دارای جنبه های مختلفی برای بحث می باشد و در این مقال نمی گنجد اما تنها هدف از نگارش این،نه یک نقد بر این وضع موجود بلکه سعی ای گرچند کوچک در جهت اصلاح خود اجتماعی می باشد. 
  • محسن جمشیدی